شعر آیینه شماره 485
قرار دلها
بیا که باغ دلت بوی نو بهار دهد
کلام روح نوازت به دل، قرار دهد
بهار در قَدَمت، سر گذارد از خِجلت
و برگ برگِ سمن، بوی انتظار دهد
ز سوی مشرق کوی و لا طلوع نما
که بهر روی تو خورشید را نثار دهد
تو کیستی که نگاهت به چشم خستهدلان
فروغ بخشد و انوار بیشمار دهد
تو آن گلی که صفابخش روزگارانی
نسیم نام تو امّید را به بار دهد
نگاه گرم تو دل را سرور میبخشد
به جان خستهی دلدادگان قرار دهد
تو آن یگانهی شور آفرین دورانی
که یاد روی تو شوری به روزگار دهد
زمان به پای تو بوسه زند پی تکریم
و بحر بهرِ تو موجی به هر کنار دهد
محمدرضا دژآباد